بازگشت مامان!
سلام به محیا که زندگی مامانه!دختر نازنینم یک شب که خیلی اذیت شدی مامان قسم خورد که دیگه بدون در نظر گرفتن نام و یاد خدا سراغ نوشتن و عکس های تو نیاد.امروز ٢٢بهمنه.هفته پیش روز یکشنبه ١٧ بهمن دندون خوشگلت جوونه زد.مامان هم تا تونست جیغ زد و قربون دهان و دندان تو شد!!از کارهای این روزهای تو یاد کردن بابائه.وقتی پشت سرهم وبا تلفظ ب مثل پ و مکث دوست داشتنی بین هجاها میگی:پا...پا...و یک روز که خیره شدی به چشم های من و آرام و دلنشین گفتی ما..ما..ن.دوشنبه ها و چهارشنبه ها می سپارمت به خاله رباب و مامان جون و میرم برای تولید علم.تو گل قشنگم باهاشون دوست شدی و دیگه گریه نمی کنی و کبود نمیشی.توی روروئک میشینی و مثل جوجه که دنبال مامانش بره دنبال...
نویسنده :
فاطمه و حسین
0:41